رقعه

رقعه زمانی زندگی خود را شروع کرد که صاحبش اولین ساعات از بیست و سومین بهار زندگی خود را پشت سر گذاشته است. رقعه آمده تا در کنار یکدیگر وارد مرحله ای جدید از زندگی شویم.
رقعه اهل تحرک است چون به این سخن استاد صفایی حایری اعتقاد دارد که «کفر متحرک به اسلام می رسد ولی اسلام راکد پدربزرگ کفر است ....»
رقعه در انتظار دیدن تمدن اسلامی و نابودی استکبار و صهیونیسم است. رقعه معتقد است در زمان غیبت حسین(ع)، اطاعت از مسلم واجب است.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیارت» ثبت شده است

از بین الحرمین که به سمت حرم ابوالفضل العباس حرکت کنی زیر گنبد طلا، نوشته است «السلام علیک یابن امیرالمونین»... اینجاست که احساس غرور میکنی که در جوار فرزند مردی خیبری قدم می زنی...از بازرسی ها که بگذری جشمت به ایوان طلای حضرت می افتد، ایوان طلای سقای کربلا بی شباهت به ایوان پدرش نیست...

انگار همه چیز این مرد حیدری است...

قبل از این که کربلایی بشم همه میگفتند حرمین شریفین خیلی خلوته و به راحتی می تونی کنار ضریح بنشینی و عقده گشایی کنی... وقتی از خلوت بودنش شنیدم هم خوشحال شدم و هم ناراحت. ناراحتی برای اینکه چرا باید حرم پاکترین و مخلص ترین های عالم خلوت باشه و مردم دنیا از این سرچشمه زلال بی بهره، وخوشحال از اینکه کار ضریح می شینی و یک دل سیر با آقای حودت صحبت میکنی...

برای اولین بار که کنار درب ورودیضریح حضرت ابوالفضل(ع) ایستادم و سلام دادم بیشتر دلم گرفت چون اونقدرها هم که میگفتند کنار ضریح خلوت نبود، نقشه های قبل از سفرم را نقش بر آب دیدم و اولین گلایه هم، همین شد...

در همین فکر بودم که خادم حضرت عباس صدا زد... گفت این خانمی که روی ویلچر نشسته قصد رفتن کنار ضریح را داره، کمک میکنی؟ قبول کردم خواستم حرکت کنم که خادم گفت از در کناری وارد شو. علت را که پرسیدم گفت این طرف مسیری برای ویلچری هاست که  خیلی خلوته و به راحتی میتونن زیارت کنن. نمی دونستم چی بگم...یه مادری که نمیشناختم بهانه ای شده بود تا از قسمت جداشده ی ضریح که معمولا هم خلوته برای اولین زیارتم وارد بشم...یعنی چیزی بالاتر از اون چه که آرزو داشتم...

قبل از رسیدن به حرم، این مادر مهربون مدام دعا میکرد ومن را شرمنده تر میکرد...ازش خواستم برای همه جوون هامون دعا کنه تا عاقبت به خیر بشن... گفتم برای فرج آقا و سلامتی رهبرمون هم دعا کن مادر...

رسیدیم کنار ضریح...حالا من موندم و ضریح و تنهایی.... عباس جان نگذار ما شرمنده ولایت بشیم، تو خوب می فهمی شرمندگی کمر شکنه....

واین بود اولین رزق ابوالفضلی ما از دست بی دست کربلا... امیدوارم همه دوستان خوبم به خصوص جادی هایی که کربلا نرفتن به همین زودی ها مشرف بشن که توصیفش در قلم نمی گنجه...

تاسوعا هم تمام شد...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۴ ، ۰۱:۱۳
عبدالرضا هادیزاده