رقعه

رقعه زمانی زندگی خود را شروع کرد که صاحبش اولین ساعات از بیست و سومین بهار زندگی خود را پشت سر گذاشته است. رقعه آمده تا در کنار یکدیگر وارد مرحله ای جدید از زندگی شویم.
رقعه اهل تحرک است چون به این سخن استاد صفایی حایری اعتقاد دارد که «کفر متحرک به اسلام می رسد ولی اسلام راکد پدربزرگ کفر است ....»
رقعه در انتظار دیدن تمدن اسلامی و نابودی استکبار و صهیونیسم است. رقعه معتقد است در زمان غیبت حسین(ع)، اطاعت از مسلم واجب است.

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

این روزها صداهای آشنا وگاها نخراشیده ای به گوش میرسد. افرادی که به ظاهر از وضعیت موجود در سوریه تاسف میخورند برای داخل کشور، نسخه های نه چندان شفابخشی می پیچند. میگوینددر سال 88 سوتفاهمی بود چرا اینقدر این بحث را کش میدهید؟! آقای خاتمی هم زبان بازکرده است و میگوید بیایید دل هایمان را از کینه پاک کنیم. خاتمی اشاره ای نمیکند که بذر کینه را چه کسی کاشته است.مگرحمایت های خود او از طرح تقلب باعث کینه ورزی مردم نسبت به ایشان نشد. اگر حمایت های آقای خاتمی و سکوت خواص وفرمان شورش توسط همسر هاشمی رفسنجانی وموسوی وکروبی و میدان داری فرزندان هاشمی نبود آیا فتنه ای شکل میگرفت؟آیا هم وطنان ما کشته میشدند؟ آیا بازهم ماجرای کهریزک پیش می آمد؟ آیا نداآقاسلطان باز هم قربانی دسیسه فتنه گران میشد ویا امثال امیرحسام ذوالعلی و حسین غلام کبیری به شهادت میرسیدند؟ غافل از اینکه اگر این فتنه مدیریت نمیشد امروز در ایران هم مانند سوریه، هرفرد یک اسلحه به دست گرفته بود و به دنبال عقاید مخالف خودش میگشت تا با کشیدن ماشه ای او را از جلوی راه خود بردارد. فراموش کرده اند که بلندگوی صهیونیست ها شدندو نتانیاهو از آنها حمایت کرد و گفت امروز خط مقدم اسراییل در ایران جنبش سبز است، اوباما و سارکوزی هم در حمایتشان دم تکان میداند.

 



این سبزک ها برای خودشان یک پا، جاده بازکن امپریالیسم بودند. فتنه گران در کنار برج آزادی کمری چرخاندند و اسلام را برداشتند و فریاد جمهوری ایرانی زدند. تازه ایرانی ها راهم از هم جدا میکردند، آنهایی که ریش یا چادر داشتند را هم ایرانی نمیدانستند. بدون این که نگاه کنند و ببینند که بزرگانشان همه چند سانتی ریش دارند!  هرچه ریشی کنارشان می دیدند، میزدند. خودشان را خط امامی میدانستند و شعار نه غزه، نه لبنان میدادند، انگار فقط نوک بینی خود را دیده بودند و تفاوتی بین مرز جغرافیایی و مرز زمینی قائل نبودند. «ریگی» هم که حمایت کرد دست رد به سینه اش نزدند. بیانیه های موسوی پشت سر هم صادر میشد اما امان از یک اعلام برائت از صهیونیست ها وآمریکایی ها و وهابیون و ریگی و حرمت شکنان عاشورا. «آقای رقیب آرای باطله» هم سعی میکرد به لطایف الحیلی زنده ها را در فهرست کشته شدگان توسط حکومت بگنجاند،گاهی هم نحوه تجاوز به افراد را با ذهن پویای خود تشریح می کرد.

به نظامی تهمت زدند که بارها و بارها خودشان از صندوق های رای آن انتخاب شده بودند. بی غیرتی را تا جایی کشاندند که حرمت شکنان اباعبدا... را خداجو نامیدند. البته راست میگفتند. خدای آنها آمریکا بود و برای رسیدن به آن باید پرچم های حسین بن علی به آتش کشیده میشد تا خدایشان به آنها نظر لطفی بیاندازند.

گاهی با خود فکرمیکنم اگر موسوی و کروبی توبه کنند وبگویند که اشتباه کرده و از گذشته خود پشیمان هستند، شاید دیگر شایسته زندگی کردن ومردن به مرگ طبیعی هستند اما پس از این فکر، سوال بی پاسخی در ذهن تداعی میشود که چه کسی پاسخ خون های ریخته شده و سلب آسایش مردم وتهمت به نظام اسلامی و بی احترامی به امام و رهبری و رای مردم را میدهد؟؟

عده ای که در جلسات خصوصی خود میگفتند تقلب نشده هیچ گاه علنی به هواداران خود این موضوع را نگفتند  وباعث شعله ور شدن آتش فتنه شدند. اکبر گنجی از اعضای اتاق فکر جنبش سبز میگوید خاتمی و موسوی خوئینی‌ها در محافل خصوصی تقلب را رد می‌کنند. اما کاش این افراد علنی موضع میگرفتند تا تکلیف آن اقلیت حامیانشان مشخص شود.

اماجمله آخر خطاب به کسانی که خود را مذهبی وگاها انقلابی میدانند، بالاخص کسانی که لباس پیامبر(عمامه وعبا) به تن دارند: شما بزرگان که عمر خود را در تحصیل علم وایمان صرف کرده اید چه زمانی می خواهید از آن استفاده کنید؟اگر در مقابل بی حرمتی به عزای امام حسین واکنش نشان ندهید واعلام برائت نکنید چه تفاوتی با یک لامذهب دارید؟کل یوم عاشورا چه زمانی است؟سنگر شما درجبهه حق وباطل کجاست؟وظیفه مان در زمان غیبت چیست؟آیا به تکلیف خود عمل کرده ایم؟؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۱۹
عبدالرضا هادیزاده